جدول جو
جدول جو

معنی گند سگ - جستجوی لغت در جدول جو

گند سگ
(گُ دِ سَ)
تفسیر خصی الکلب است و آن بیخی باشد، مانند خصیهالکلب و هر زوجی بر هم چسبیده یکی بزرگ و دیگری کوچک، اگر مرد بزرگ آنرا بخورد و با زن جماع کند فرزندنرینه آرد و اگر زن کوچک آنرا خورد مادینه. خشک آن قطع شهوت کند و تر آن مقوی باه باشد و عربان آنرا قاتل اخیه گویند بواسطۀ آنکه آنها دو بیخ اند مانند دوزیتون بر هم چسبیده که یک سال یکی فربه و دیگری لاغرمیشود و سال دیگر آنکه فربه بود لاغر و آنکه لاغر بودفربه میگردد. (برهان) (آنندراج). دارویی شبیه به گند روباه که اکنون به سعلب معروف است و به تازی خصیهالثعلب نامند. (ناظم الاطباء). خصی الذئب. ثعلب. خصیهالثعلب. سحلب. بوزیدان. مستعجله. عروق بیض. شاطریون
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ گِ سَ)
حجرالکلب. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(گُ سَ)
سگی که از نسل گرگ باشد. سگی که گرگ مانند باشد:
زان گرگ سگان اژدهاروی
نازرده بر او یکی سر موی.
نظامی.
زان گرگ سگان استخوان خوار
کس را نه به استخوان او کار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از چند سر
تصویر چند سر
جیرجیر
فرهنگ لغت هوشیار
سگی که مادرش گرگ باشد، سگی که گرگ مانند باشد: زان گرگ سگان اژدها روی نازرده بر او یکی سرموی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرد سم
تصویر گرد سم
چارپایی که سم مدور دارد
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه سری مدور دارد: زدستهاشان پهنه زپایها چوگان زگرد سر ها گوی اینت شاه و اینت جلال. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرد ساگ
تصویر گرد ساگ
گرد عقل: گرد خرد گول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گند آب
تصویر گند آب
آب ایستاده گندیده و بدبوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ولد سگ
تصویر ولد سگ
تخم سگ
فرهنگ لغت هوشیار
از توابع بندپی واقع در شهرسان بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
خوشه ی ریز و کوچک، خوشه ی گندم، سبوس گندم
فرهنگ گویش مازندرانی
اب بوی ناک، شجاعت –دلیری
فرهنگ گویش مازندرانی